۱۴۰۴/۰۳/۰۶
اگر میخواهید اولین فیلمنامه خود را بسازید، چیزی کوچک، متمرکز، ناب و خشن بنویسید. بگذارید یک داستان ساده و واضح با دو شخصیت باشد که روبروی هم قرار میگیرند.
من فکر میکنم این ایده موثری است که افراد بیشتری باید آن را درک کنند. جمعآوری مقدار کمی پول برای اولین فیلمتان و تمرکز روی شخصیتهای اصلی بسیار آسانتر است.
بیشتر بزرگترین داستانهای عاشقانه در تاریخ با پایانی خوش به پایان نمیرسند. اگر داستانی درباره عشق میگویید، عشق باید بزرگتر از شخصیتها باشد.
مطمئن نیستم این توصیه برای همه قابل اجرا باشد، اما فکر میکنم اگر روی نوشتن یک داستان عاشقانه تمرکز کردهاید، باید به خوبی نوع آن عشق را تحلیل کنید. و اینکه چگونه آن عشق داستان مورد نظر را شکل میدهد.
در ابتدای هر پروژه، تقریباً میدانید که در صحنه پایانی به کجا میرسید. بدانید چه نوع داستانی میخواهید بگویید و مطمئن شوید که پایان شما صادقانه و در عین حال غیرقابل پیشبینی است.
من به طرح کلی و فقط نوشتن پروژههایی که پایان آنها را میدانم، بسیار اعتقاد دارم، به این ترتیب همیشه یک نقشه راه برای رسیدن به آنجا دارید. این به شما کمک میکند به نوشتن ادامه دهید و از گیر افتادن جلوگیری کنید.
همیشه یک ارتباط شخصی صمیمی با داستانی که مینویسید داشته باشید. لازم نیست یک ارتباط تحت اللفظی باشد، میتوانید یک زاویه شخصی در هر پروژه پیدا کنید، حتی اگر مثلاً درباره فضا باشد.
من سعی میکنم دلیلی داشته باشم تا به مردم بگویم چرا روی یک ایده خاص کار میکنم. چه چیزی شما را جذب کرد؟ چه بخشی از خودتان را در شخصیتها یا جهان میبینید؟ چرا وقت خود را صرف کار روی این چیز میکنید؟ پاسخ «چرا الان» را داشته باشید.
به عنوان یک فیلمنامهنویس، وقتی یادداشت دریافت میکنید، همیشه سعی کنید فرد پشت یادداشتها را شناسایی کنید و سپس از آنها بخواهید که تا حد امکان دقیق، مستقیم و صادق باشند.
دریافت یادداشتها هرگز آسان نیست، اما هرچه فرد بتواند دقیقتر باشد، بیشتر میتواند به شما کمک کند. به یادداشتها گوش دهید و با آنها رفتار بدی نداشته باشید.
بهترین راه برای به ثمر رساندن اولین فیلم بلندتان، ساختن یک فیلم کوتاه اثبات مفهوم است. اگر با فیلم کوتاه جوایزی نیز کسب کنید، این باعث میشود سرمایهگذاران بیشتر علاقهمند شوند.
ما در No Film School ایده اثبات مفهوم را دوست داریم، فقط برای کمک به شروع ایده و آرامش خاطر سرمایهگذاران. اما باید درست و با تمام تلاش آن را انجام دهید؛ در غیر این صورت میتواند نتیجه معکوس داشته باشد.
مفاهیم مرتبط از گذشته را بگیرید و سعی کنید آنها را با نوعی انرژی مدرن بازآفرینی کنید و در یک زمینه مدرن قرار دهید و آنها را واژگون کنید و به آنها اضافه کنید.
من از بابیلون به شدت لذت بردم، که به نظر میرسید به مشکلات کنونی هالیوود میپردازد و ما را به زمانی بازمیگرداند که زرق و برق بزرگتر بود، اما درباره چیزهایی صحبت میکرد که جهانی بودند.
بزرگترین مهارتی که باید به عنوان یک فیلمنامهنویس توسعه دهید، پوست کلفت بودن است. ایمان خود را حفظ کنید، سرسخت باشید و نسبت به رد شدنها بیش از حد حساس نباشید. تنها یک بله کافی است.
باید با ضربهها کنار بیایید. این یک دوی سرعت نیست، بلکه یک ماراتن است. هالیوود بسیار سخت است، شاد ماندن تقریباً غیرممکن است، و میتواند احساس کنید که در حال هل دادن یک تخته سنگ به بالای تپه هستید. من این را میدانم. اما باید به جلو حرکت کنید و با زخمها و کبودیهایی که در این مسیر متحمل میشوید، کنار بیایید.
وقتی صحنههایی با موسیقی دارید، استوریبورد را با ریتم آن آهنگها هماهنگ کنید. تا حد امکان با دقت برنامهریزی کنید، زیرا آن صحنهها به زمانبندی، احساس و ریتم عالی نیاز دارند.
بهترین کاری که میتوانید انجام دهید آمادهسازی است. حتی اگر همه چیز به ناچار تغییر کند، هرچه بیشتر آماده شوید، چرخش و طوفان فکری برایتان آسانتر خواهد بود.
پایان را با دیالوگ شلوغ نکنید. شما داستانسرایی مکانیکی خود را انجام دادهاید تا به این نقطه برسید، بنابراین در پایان، سعی کنید بگذارید فقط جاری شود، بگذارید سینمای ناب باشد.
فیلم یک رسانه بصری است. بصری را روی صفحه نگه دارید و آن را جادویی کنید. نیازی نیست چیزی را با دیالوگ توضیح دهید، میتوانید بگذارید آنچه روی صفحه قرار میدهید خودش آن را بگوید.
دیمین شزل یک داستانگوی خاص است که کارش واقعاً جالب و هیجانانگیز است. من این نکات را دوست دارم زیرا آسیبپذیری و اخلاق کاری را نشان میدهند که برای خلق چیزی عالی روی کاغذ به آن نیاز دارید.
شما چه فکری میکنید؟ نظرات خود را در بخش نظرات با من در میان بگذارید.