۱۴۰۳/۱۰/۱۲
هیچ زمانی بهتر از اکنون برای یادگیری فن نوشتن فیلمنامههای کوتاه نیست. علاقه به ساخت و دسترسی به فیلمهای کوتاه و سریالها در سطح جهانی در قالب تلویزیون و وب به طرز چشمگیری افزایش یافته است. یک فیلم کوتاه خوب میتواند درهای جدیدی برای شما در صنعت فیلم باز کند، چیزی که «باری جنکینز» با فیلمنامه کوتاه درخشان خود، «مای جوزفین»، که در کلاس فیلمنامهنویسی من در دانشگاه ایالتی فلوریدا نوشته شده بود، کشف کرد.
اما نوشتن یک فیلمنامه کوتاه موفق کار آسانی نیست. این کار نیازمند مهارت و تمرکز یک هنرمند قرون وسطی است که صحنههایی را در یک گردو حک میکند. بنابراین در اینجا شش نکته برای نوشتن یک فیلمنامه کوتاه که با هم مرتبطند و یا ایجاد ارتباط را رقم میزنند، بر اساس تجربه طولانی من به عنوان نویسنده و معلم فیلمنامهنویسی در مدرسه فیلم FSU و مدرسه هنرهای سینمایی USC، ذکر خواهد شد.
1. یک ایده کوچک، خاص و معنادار پیدا کنید که بتوانید آن را به خوبی در یک فیلمنامه کوتاه روایت کنید
این همیشه، همیشه، بزرگترین مشکل برای دانشجویان فیلمنامهنویسی من است. آنها با ایدههای بزرگ داستانی، اغلب ایدههایی برای فیلمنامههای بلند میآیند، اما به سرعت متوجه میشوند که ایدهشان در قالب کوتاه نمیگنجد یا کار نمیکند. نتیجه چیزی است که من آن را "فشردهسازی روایت" (narrative cram) مینامم و به عبارتی «داستان نمیتواند نفس بکشد». بنابراین شما به یک ایده نیاز دارید که کوچک، خاص و معنادار برای شخصیت اصلیتان باشد.
«باری جنکینز» به من گفت که ایده «مای جوزفین» از "تصویری در ذهنش از دو نفر با پاهایی که از روی میز آویزان بوده است، آورده ازست. آنها را در حال کار شیفت شبانه در یک لاندری ۲۴ ساعته بودند، جوان و صمیمی." اما حتی با این تصویر کوچک، ساده و معنادار به عنوان نقطه شروع (حاشیه مترجم: بنده این عبارت را در کلاس های درسم با عنوان «نطفه» یاد میکنم) برای یک فیلمنامه کوتاه، «باری» را با مشکل روبرو ساخت که کجا داستانش پیدا کند؟ داستانی که بتواند آن را در شش صفحه به خوبی روایت کند. در یک مقطع او سعی کرد قتلی را در لاندری وارد کند که نتیجه آن، بله، فشردهسازی روایت بود. یک سال بعد، «باری» فیلمنامه را دوباره نوشت و گفت: "آن را به سادهترین شکلی که توانستم به عنوان یک نویسنده بنویسم، تبدیل کردم". وقتی بازنویسی او را خواندم، چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که تنها دو کلمه روی فیلمنامه نوشتم—"زیبا و ظریف." همانند فیلم زیبای او.
2. شخصیتی پیچیده با خواستهای کوچک و معنادار خلق کنید
نوشتن فیلمنامههای کوتاه جذاب نیازمند آن است که به گفته «تورنتون وایلدر»، "میانبرهایی به تخیل" داشته باشد. و دانستن اینکه شخصیت اصلی شما در داستان چه چیزی میخواهد، مهمترین میانبر برای درک و آشکار کردن شخصیت اصلی شما است. بنابراین، به شخصیت اصلی خود خواسته یا آرزویی بدهید که برای او عمیقاً اهمیت داشته باشد. سپس بگذارید داستان شما از تلاشهای شخصیت شما برای رسیدن به این خواسته جریان پیدا کند. بهترین داستانها، چه کوتاه و چه بلند، دربارهی دل انسان هستند.
3. الگوی تغییرات خارجی و داخلی را خلق کنید
مفید خواهد بود که فیلمنامه را بهعنوان الگویی از تغییرات انسانی معنادار در نظر بگیرید که با لحظات خاص تغییر—کشفها و تصمیماتی که شخصیت اصلی شما میگیرد، تفاوت ایجاد کرده و که شخصیت بتواند داستان را پیش ببرد —خلق میکنید. آنچه شخصیت شما میخواهد و در تلاش برای رسیدن به آن است، اقدام سطحی است—رویدادهایی که ما روی صفحه نمایش میبینیم. و اینکه چگونه این رویدادها، منظره درونی شخصیت را برای همیشه تغییر میدهند، اقدام عمیق است— مسیر شخصیت شما.
اگر میخواهید یک اقدام سطحی و عمیق/آرک شخصیت بهطور فوقالعادهای طراحی شده در یک فیلمنامه پانزده صفحهای را ببینید، فصل 17 کتاب Crafting Short Screenplays That Connect 5e تحت عنوان "Killer Kart" را بخوانید و فیلم آن را در وبسایت کتاب مشاهده کنید. جای تعجب نیست که این فیلم پربازدیدترین فیلم تولید شده در مدرسه فیلم FSU است.
4. داستان خود را از صفحه اول آغاز کنید
فیلمنامه را بهعنوان یک سیستم انرژی در نظر بگیرید، همانطور که «ویلیام گیبسون» بهطور فوقالعادهای در کتاب Shakespeare’s Game میگوید. سیستم انرژی با «حادثه محرک» آغاز میشود—یک رویداد یا کشف معنادار که سیستم انرژی را به حرکت درمیآورد—و در اوج داستان به پایان میرسد—لحظهای که نتیجه داستان مشخص میشود و سیستم انرژی به پایان میرسد. بنابراین، با توجه به محدود بودن تعداد صفحات در یک فیلمنامه کوتاه، بسیار مهم است که اطمینان حاصل کنید حادثه تحریککننده (محرک) در صفحه اول رخ دهد.
5. صحنهها را دیر شروع کنید و زود تمام کنید
صحنهها "اسکلتی از درام" هستند، همانطور که «ویلیام گیبسون» بهطور فوقالعادهای میگوید. بنابراین مفید است که صحنههای خود را به عنوان زمان و مکانی در نظر بگیرید که یک لحظه مهم تغییر در آن رخ میدهد و فیلمنامه شما را به صحنه بعدی میاندازد و داستان شما را پیش میبرد. این هدف شما هنگام نوشتن یک صحنه است، به تصویر کشیدن لحظه (یا لحظات) تغییر. این چیزی است که اهمیت دارد. من دوست دارم صحنه را بهعنوان صدف و لحظه تغییر را بهعنوان مروارید تصور کنم. سپس به صحنههایتان نزدیک شوید تا جایی که میتوانید به لحظه تغییر برسید و بلافاصله پس از آن از صحنه خارج شوید.
من این موضوع را واقعاً درک کردم، زمانی که بهعنوان یک نمایشنامهنویس جوان، «تئاتر بازیگران لوئیزویل» از من خواست که یک نمایش ده دقیقهای بنویسم. و من این کار را انجام دادم—در شش صحنه که هر کدام را دیر شروع کردم و زود تمام کردم، هر کدام با یک لحظه کوچک اما معنادار، داستان را به صحنه بعدی منتقل کرد. "یک گلیساندو نرم و بدون تلاش که با ظرافت از یک لحظه به لحظهای پر از اندوه میرسید" همانطور که Los Angeles Times در یکی از بهترین نقدهای من نوشت. و در نهایت...
6. نشان بدهید، نگویید (حاشیه مترجم: این عبارت را در کلاس های درسم با عنوان «نوشتن فیلینگ» یاد میکنم)
این قدیمیترین مثال در دنیای نویسندگی است اما زمانی که به فیلمنامهنویسی میرسد، حقیقتترین آن است. فیلم یک رسانه بصری است و وظیفه شما بهعنوان یک فیلمنامهنویس این است که فیلم را در ذهن خواننده بسازید. بنابراین وقتی فیلمنامه کوتاه خود را مینویسید، از خود بارها و بارها بپرسید، "بیننده چگونه این را خواهد فهمید؟" سپس راههای اقتصادی و مهم پیدا کنید تا بیننده/خواننده آنچه را که میخواهید بداند، بخواند (بشنود یا ببیند). یاد بگیرید رفتار انسانی را بهگونهای نمایش دهید که وضعیتهای درونی احساسی را نشان دهد.
چاپ شده در تاریخ 26 آگوست 2020
نویسنده: خانم «کلودیا جانسون»، فیلمساز مستند و نویسنده، وی ده ها جایزه ادبی را در کار خود دارد.
ترجمه: علیمحمد اقبالدار
هنوز نظری برای این مقاله ثبت نشده است.