۱۴۰۴/۰۱/۲۸
در حالی که قهرمانان اصلی و طرحهای اصلی، بار سنگین روایت را در فیلمها و سریالهای تلویزیونی بر دوش میکشند، گاهی اوقات شخصیتهای فرعی هستند که مدتها پس از پایان تیتراژ در ذهن ما باقی میمانند. این گرههای روایی باز، فرصتی عالی برای ساخت اسپینآفها ایجاد میکنند.
میپرسید اسپینآف چیست؟ خب، بیایید هم تعریف آن و هم برخی از نمونههای مورد علاقه خود را بررسی کنیم.
اسپینآف چیست؟
اسپینآف یک فیلم یا سریال است که از یک فیلم یا سریال مشتق شده است. معمولاً بر اساس یک شخصیت فرعی جالب، یک خط داستانی فرعی، دنیای داستان، یک تم گسترده یا پنهان، یا واقعاً هر چیز دیگری از منبع اصلی ساخته میشود.
اساساً، هر عنصر داستانی میتواند به یک اسپینآف تبدیل شود، تا زمانی که از یک فیلم یا برنامه تلویزیونی موجود منشأ بگیرد.
بیایید با چند مثال بهتر درک کنیم.
۵ مثال عالی برای درک اسپینآفها و نحوه عملکرد آنها
(به من اعتماد کنید، اگر آنها را تماشا نکردهاید، همین حالا در لیست تماشای خود قرار دهید!)
۱. Young Sheldon (Spin-off to The Big Bang Theory)
من شخصاً این سریال را به دلیل شخصیتهای کامل آن دوست دارم، به ویژه شلدون کوپر (جیم پارسونز)، البته.
سریال بیگ بنگ تئوری داستان گروهی از دوستان را دنبال میکند که اتفاقاً دانشمندان نابغهای هستند که با زندگی روزمره، روابط و کار دست و پنجه نرم میکنند. اگرچه چندین قهرمان اصلی در این سریال وجود دارد، اما شلدون کوپر شخصیتی است که بلافاصله به دلیل نبوغ و دست و پا چلفتی بودن خندهدارش برجسته میشود.
مطمئنم با پایان سریال، از خود میپرسید که دوران کودکی این نابغه که ترجیح میداد ربات باشد تا انسان چگونه بوده است. پس از تماشای آن، خواهید فهمید که یانگ شلدون بسیار فراتر از کودکی غمانگیز و در عین حال خندهدار او با خانوادهاش است. در حالی که خانواده کوپر سعی میکنند با نیازهای «خاص» کوچکترین فرزندشان کنار بیایند، و او معروفترین جملهاش را تکرار میکند: «من دیوانه نیستم—مادرم مرا آزمایش کرده است»، تماشاگران همزمان میخندند و گریه میکنند. این اسپینآف تماماً درباره کشف دوباره زندگی از دریچه نگاه یک «عجیب و غریب» و درک این موضوع است که با وجود تفاوتها، ما آنقدرها هم از یکدیگر متفاوت نیستیم.
به نظر من، یانگ شلدون انتظارات ما را برآورده میکند. همچنین، این یکی از محبوبترین اسپینآفهایی است که تا کنون بر اساس یک قهرمان اصلی و شخصیت اصلی ساخته شده است.
۲. مینیونها (اسپینآف انیمیشن من نفرتانگیز) / Minions (Spin-off to Despicable Me)
اگر گرو از مینیونها برای دزدیدن ماه استفاده کرد، قطعاً چیز خاصی در مورد آنها وجود دارد. جای تعجب نیست که وقتی انیمیشن مینیونها در سال ۲۰۱۵، سه سال پس از من نفرتانگیز، اکران شد، بینندگان به سینماها هجوم آوردند.
این فیلم داستان مینیونها، موجودات کوچک زرد رنگ و بامزهای را روایت میکند که برای خدمت به شرورترین اربابان زندگی میکنند. این مینیونهای حواسپرت که اربابان شرور خود را در اثر حوادث از دست میدهند، به دنبال ارباب جدیدی میگردند که بتواند به آنها هدف ببخشد.
آنها در جستجوی خود در قطب جنوب کاملاً ناموفق هستند، تا اینکه سه مینیون برای یافتن یک شرور واقعی راهی نیویورک میشوند و در آنجا توسط شرور اسکارلت اورکیل استخدام میشوند. در ادامه، یک تلاش پر هرج و مرج برای دزدیدن تاج ملکه رخ میدهد که شیطنتهای آنها منجر به اشتباهات خندهداری میشود تا اینکه در نهایت ارباب همیشگی خود، گرو را ملاقات میکنند.
مفهوم مینیونها آنقدر در فیلم اصلی مورد توجه قرار گرفت که فیلم جداگانهای برای آنها ساخته شد.
۳. جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها (اسپینآف دنیای هری پاتر) / Fantastic Beasts and Where to Find Them (Spin-off to the Harry Potter universe)
سریال هری پاتر بستری برای دوران کودکی یک نسل کامل فراهم کرد. جای تعج /ب نیست که پایان این مجموعه با فیلم هری پاتر و یادگاران مرگ – قسمت دوم، مانند پایان یک دوران به نظر میرسید!
بنابراین، وقتی فیلم جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها معرفی شد، هیجان از کنترل خارج شد. و واقعاً هم از انتظارات ما فراتر رفتند!
این فیلم دنیایی را حدود ۷۰ سال قبل از تولد هری آشکار میکند. در حالی که جادوگر بریتانیایی و جانورشناس جادویی نیوت اسکمندر (ادی ردمین) سعی میکند موجودات جادویی گمشده خود را در شهر نیویورک نجات دهد، ما بار دیگر شاهد آشکار شدن جادو در مقابل چشمانمان هستیم.
این فیلم ثابت میکند که چگونه یک جهان، که بارها و بارها دیده شده است، هنوز هم میتواند پر از رمز و راز باشد.
۴. ددپول (۲۰۱۶) (اسپینآف مجموعه مردان ایکس) / Deadpool (2016) (Spin-off to the X-Men series)
ددپول یکی از پیچیدهترین اما محبوبترین ابرقهرمانان دنیای مردان ایکس بوده است. یک ابرقهرمان جاودانه و به شدت ناقص—در واقع، او یک ضدقهرمان است. او بیپروا و غیرقابل پیشبینی، خشن و از نظر اخلاقی مبهم است، اما در اعماق وجودش میخواهد کار درست را انجام دهد. من هرگز از ددپول سیر نمیشوم!
ددپول اولین حضور اکشن زنده خود را به عنوان یک شخصیت در فیلم مردان ایکس: خاستگاهها ولورین (۲۰۰۹) تجربه کرد. با توجه به اینکه او «مزدور زباندراز» است، به تصویر کشیدن ددپول در این فیلم سال ۲۰۰۹ به عنوان یک نسخه لال و مسلح از خودش با دهان دوخته شده، یک کنایه قوی است.
این انحراف قابل توجه از تصویر کتابهای مصور و عدم وجود طنز خاص و شخصیت دیوار چهارم شکن این ضدقهرمان، مخاطبان را ناامید کرد. در حالی که واکنشها بسیار زیاد بود، در نهایت منجر به یک تلاش، عمدتاً به رهبری رایان رینولدز، برای جبران این شخصیت در یک فیلم انفرادی وفادارتر شد. بنابراین، رایان رینولدز واقعاً باید برای اینکه شخصیت ددپول در سال ۲۰۱۶ اسپینآف خود را دریافت کند، تلاش میکرد.
خدا را شکر برای پشتکارش! این فیلم بود که مرا با دنیای مردان ایکس آشنا کرد (لطفاً مرا قضاوت نکنید)، و پس از آن یک ماراتن بزرگ مارول را تماشا کردم.
۵. سپینآف سریال برکینگ بد / Better Call Saul (Spin-off to Breaking Bad)
برکینگ بد مانند آتش در سراسر جهان پخش شد و در نهایت برای همیشه چهره تلویزیون را تغییر داد. همانطور که از عنوان آن پیداست، این سریال داستان سقوط قهرمان اصلی آن، والتر وایت، از یک معلم آرام به یک سلطان مواد مخدر را دنبال میکرد. این داستانی بود که قبلاً هرگز ندیده بودیم. از تحقیق گرفته تا شخصیتها، این سریال یک شاهکار است.
در حالی که برکینگ بد بدون شک بینظیر است و ممکن است هرگز سریال دیگری مانند آن وجود نداشته باشد، بهتره با ساول تماس بگیری ناامید کننده نبود—در واقع، به خوبی پیشدرآمد خود است.
این سریال که بر اساس وکیل هایزنبرگ ساخته شده است، زندگی وکیل «میانبرزن»، سال گودمن، با نام مستعار جیمی مکگیل، و اینکه چگونه او وکیل والتر وایت شد را بررسی میکند.
چرا اسپینآفها اینقدر محبوب هستند؟
حالا، بگذارید به هنرمند پرشور درونم استراحت دهم و در مورد پول صحبت کنیم. اسپینآفها معمولاً گنجینههای تجاری هستند. دلیلش این است:
۱. ایجاد پایگاه طرفداران
برای موفقیت هر کسب و کاری، تمرکز باید بر ایجاد طرفدار باشد نه فقط مصرف کننده. فیلمسازی یک تجارت است و یکی از صنایعی است که طرفداران زیادی ایجاد میکند.
طبیعتاً، وقتی سازندگان متوجه میشوند که مخاطبان فراتر از خط داستانی اصلی علاقه نشان میدهند، داستان پیچیدهتر میشود! این امر همچنین یک گروه مخاطب برای پروژههای آینده ایجاد میکند.
MCU و DCU همیشه از طریق اسپینآفها با طرفداران خود ارتباط برقرار کردهاند. جای تعجب نیست که تقریباً هر ابرقهرمان یا شرور در هر یک از این دو جهان حداقل یک فیلم به نام خود اختصاص داده است!
۲. شرط امنتر برای سرمایهگذاری
با وجود یک مخاطب هدف مشخص، یافتن سرمایهگذار برای اسپینآفها آسانتر است. حتی برای استودیوهای معتبر، همیشه اطمینانبخشتر است که ایده ای در مورد میانگین ترافیکی که یک مفهوم خاص میتواند به سینماها بکشاند، داشته باشند.
اسپینآفها به طور موثر خطرات عمده برای تجارت و بازده را کاهش میدهند. دلیل اینکه IP در سالهای اخیر بر برنامههای استودیوها تسلط داشته است همین است.
۳. گسترش خلاقانه
همه داستانها را نمیتوان در ۱۲۰ دقیقه گفت. گاهی اوقات، یک قهرمان اصلی در یک فیلم صرفاً ابزاری برای پرداختن به موضوعی بزرگتر است. اسپینآفها یک راه ایدهآل برای یک خالق هستند تا لایههای مختلف مفهوم خود را بیان کند.
اسپینآفها یک برد-برد برای هم مخاطب و هم خالق هستند! در حالی که آنها میتوانند خود را از دیدگاههای مختلف یک داستان بیان کنند، ما میتوانیم داستانهای مورد علاقه خود را به روشهای جدید تجربه کنیم!
مقاله ترجمه شده از:nofilmschool
مترجم: «علیمحمد اقبالدار»
توسط NFS Staff
هنوز نظری برای این مقاله ثبت نشده است.