۱۴۰۳/۰۹/۲۹
سریال، شکلی از روایت داستانی است که از چندین قسمت تشکیل شده و هر قسمت به طور جداگانه داستانی مستقل دارد، اما در عین حال بخشی از یک روایت کلی است. این ساختار به نویسنده امکان میدهد که بهجای محدود شدن به زمان کوتاه یک فیلم سینمایی، داستان خود را در قالب چندین قسمت گسترش دهد.
ساختار در فیلمنامه سریال به معنی چارچوبی است که داستان حول آن شکل میگیرد. این چارچوب شامل عناصری مانند تقسیمبندی روایت به فصلها و قسمتها، معرفی شخصیتها، و ایجاد نقاط عطف داستانی است. بدون یک ساختار قوی، سریال ممکن است انسجام خود را از دست داده و مخاطبان را از خود دور کند.
ساختار کلی سریال معمولاً شامل چهار بخش اصلی است:
طرح اولیه یا مفهوم سریال
تقسیمبندی فصلها
هر فصل در یک سریال معمولاً یک داستان کلی یا موضوع خاص دارد که در طول آن بررسی میشود. این داستان کلی باید در ابتدا معرفی شده، در طول فصل توسعه یابد و در پایان به نوعی حلوفصل شود، در حالی که در عین حال زمینه برای فصل بعدی نیز فراهم گردد.
تقسیمبندی قسمتها
هر قسمت از سریال باید یک داستان مستقل یا بخشی از داستان کلی را روایت کند. قسمتها باید به گونهای طراحی شوند که هم مخاطب را به دیدن ادامه سریال ترغیب کنند و هم به تنهایی معنا و ارزش داشته باشند.
پایانبندی سریال
یکی از مهمترین بخشهای ساختار کلی سریال، پایانبندی آن است. پایانبندی باید به گونهای باشد که تمام خطوط داستانی به شکلی رضایتبخش جمعبندی شوند. پایانبندیهای موفق مانند Game of Thrones (با وجود بحثبرانگیز بودن آن) یا Friends نشان میدهند که چگونه میتوان به شکلی تأثیرگذار داستان را به اتمام رساند.
هر قسمت از سریال به طور معمول از یک ساختار سهپردهای پیروی میکند:
پرده اول: معرفی
پرده دوم: درگیری
پرده دوم جایی است که مشکلات به اوج خود میرسند و شخصیتها باید با چالشهای مختلف دست و پنجه نرم کنند. این بخش باید پر از تنش و تعلیق باشد تا مخاطب مشتاقانه ادامه داستان را دنبال کند.
پرده سوم: پایانبندی
یکی از ویژگیهای برجسته سریالها، امکان توسعه شخصیتها در طول زمان است. شخصیتها در سریال باید به گونهای طراحی شوند که مخاطب بتواند با آنها ارتباط برقرار کند. در اینجا چند نکته کلیدی در مورد شخصیتپردازی در سریال آورده شده است:
قوس شخصیتی
شخصیتهای فرعی
شخصیتهای فرعی نقش مهمی در پیشبرد داستان دارند. این شخصیتها باید به گونهای طراحی شوند که داستان را غنیتر کنند و به خطوط داستانی اصلی کمک کنند.
تعاملات میان شخصیتها
روابط میان شخصیتها باید به صورت طبیعی و باورپذیر توسعه یابد. این روابط میتوانند شامل دوستی، دشمنی، عشق یا حتی رقابت باشند.
یکی از تفاوتهای اصلی سریال با فیلمهای سینمایی، امکان ایجاد چندین خط داستانی به طور همزمان است. این خطوط داستانی میتوانند شامل موارد زیر باشند:
داستان اصلی
خطوط فرعی
خطوط فرعی میتوانند داستانهای کوچکتری باشند که شخصیتهای فرعی را شامل میشوند. این خطوط داستانی باید به گونهای طراحی شوند که به داستان اصلی مرتبط باشند و در عین حال جذابیت خود را حفظ کنند.
تمهای تکرارشونده
در سریالها معمولاً از تمهای تکرارشونده استفاده میشود که میتوانند شامل موضوعات اخلاقی، احساسی یا اجتماعی باشند.
نقاط عطف و لحظات کلیدی در سریال باید به گونهای طراحی شوند که داستان را به جلو برانند. این نقاط شامل موارد زیر هستند:
کلیفهنگرها
یکی از تکنیکهای محبوب در سریالها، استفاده از کلیفهنگرها در پایان هر قسمت است. این تکنیک مخاطب را مجبور میکند که برای دیدن قسمت بعدی بازگردد.
نقاط اوج
نقاط اوج در سریال معمولاً در پایان فصلها رخ میدهند و تأثیری عمیق بر داستان دارند.
لحظات احساسی
لحظات احساسی میتوانند شامل صحنههای عاشقانه، تراژدی، یا حتی صحنههای طنز باشند که به توسعه شخصیتها و ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطب کمک میکنند.
تم و فضای سریال از دیگر عوامل کلیدی در ساختار آن هستند. تم به موضوعات کلی داستان اشاره دارد، در حالی که فضا به حس و حال کلی سریال مربوط میشود. انتخاب تم و فضا باید با نوع داستان و شخصیتها همخوانی داشته باشد.
یکی از ویژگیهای فیلمنامهنویسی سریال، استفاده از تیم نویسندگان است. این تیم باید به گونهای عمل کند که داستان به صورت یکپارچه پیش برود و سبک روایت در طول سریال حفظ شود.
هنوز نظری برای این مقاله ثبت نشده است.