۸ قانون داستان کوتاه که می‌توانید در ساخت فیلم کوتاه از آن‌ها بیاموزید


بیایید به چالش‌های منحصربه‌فرد داستان‌گویی در فرم کوتاه نگاهی بیندازیم.
اولین شبکه فیلمنامه نویسان مستقل ایران

علیمحمد اقبالدار (مترجم)

۱۴۰۴/۰۷/۲۸

26 بازدید 0 نظر
اولین شبکه فیلمنامه نویسان مستقل ایران

نویسنده: Jo Light

مترجم: علیمحمد اقبالدار

منبع: nofilmschool

 

اگر فیلمساز مشتاقی هستید، احتمالاً یک فیلم کوتاه در برنامه‌های خود دارید. ممکن است یک «اثبات مفهوم» (proof of concept) باشد یا چیزی که می‌خواهید برای سنجش مهارت‌ها یا ابزارهایتان انجام دهید. این راهی در دسترس‌تر برای ورود به حلقه‌های فیلمسازی و جشنواره‌هاست. اما ساخت آن‌ها به دلایل خاص خودشان، به طرز بدنامی دشوار است.

جان متیو فاکس (John Matthew Fox)، مربی نویسندگی (که وب‌سایت Bookfox، منبعی برای نویسندگان داستانی را مدیریت می‌کند)، اخیراً توصیه‌هایی درباره خلق داستان‌های کوتاه به اشتراک گذاشت که ما نیز می‌توانیم در جامعه فیلمسازی از آن‌ها استفاده کنیم. چه در حال نوشتن یک داستان کوتاه باشید و چه یک فیلم کوتاه، چالش‌ها به طرز شگفت‌انگیزی مشابه خواهند بود. شما زمان محدودی برای روایت‌های کامل در اختیار دارید و هر عنصر باید جایگاه خود را به دست آورد.

ویدیوی او را تماشا کنید و سپس ببینید چگونه می‌توانیم این نکات را برای فیلم کوتاه شما تطبیق دهیم.

فیلم شما باید از همان فریم اول شروع شود.

فاکس می‌گوید که داستان‌های کوتاه باید بلافاصله، در همان خط اول، شروع شوند. شما فضایی برای تلف کردن ندارید.

همین امر در مورد فیلم‌های کوتاه نیز صدق می‌کند. در حالی که فیلم‌های بلند (features) زمانی برای آماده‌سازی (set-up) و پیش‌زمینه داستانی (backstory) دارند، فیلمسازان کوتاه باید حتی سریع‌تر توجه را جلب کنند. این یعنی میخکوب کردن مخاطب از همان لحظه‌ای که تصویر از سیاهی باز می‌شود (cut in from black).

به گفته فاکس، شروع شما از حرکت (movement)، تنش (tension)، یا رمز و راز (mystery) (یا ترکیبی از همه آن‌ها) سود خواهد برد. این می‌تواند شخصیتی باشد که از قبل در حال حرکت است، یا مشکلی که از قبل در حال آشکار شدن است و ما مطمئن نیستیم که آن چیست.

به عنوان کسی که فیلم‌های کوتاه را برای جشنواره‌ها بازبینی (screened) کرده‌ام، از شما خواهش می‌کنم—شما نیازی به سکانس تیتراژ ابتدایی ندارید. شما در حال تلف کردن زمان ارزشمندی هستید در حالی که می‌توانستیم همین حالا در بطن داستان شما باشیم.

به درگیری فوری (immediate engagement) فکر کنید. گزینه‌های in medias res (آغاز از میانه رویدادها) را در نظر بگیرید، مانند شخصیت‌هایی که دیوانه‌وار به جایی می‌شتابند یا در میانه یک بحث پرتنش هستند.

 

اول صحنه، دوم زمینه (Context)

یکی از نکات فاکس شامل ساختار است. با کنش (action) شروع کنید، سپس پیش‌زمینه داستانی را پر کنید. او این را «اول مساوی صحنه، دوم مساوی پیش‌زمینه داستانی» می‌نامد و آن را آنقدر در داستان کوتاه رایج توصیف می‌کند که تقریباً به کلیشه تبدیل شده است.

بسیاری از کارگردانان نوظهور، حتی در فیلم‌های کوتاه، با اطلاعات‌دهی (exposition) شروع می‌کنند، در حالی که نیازی به این کار نیست. ما نریشن‌هایی می‌شنویم که چیزهایی را که هنوز ندیده‌ایم توضیح می‌دهند، یا مونتاژها، یا گفتگوهای آهسته و روزمره.

ابتدا افرادی را به ما نشان دهید که کار جالبی انجام می‌دهند. وقتی ما را مجذوب کردید، آشکار کنید که آن‌ها چه کسانی هستند. به مخاطبان خود اعتماد کنید که شما را در این سواری همراهی کنند.

من پیشنهاد می‌کنم به فیلمسازانی مانند کلی رایکارت (Kelly Reichardt) نگاه کنید. او به خاطر ننوشتن دیالوگ‌های اضافی و قرار دادن شخصیت‌ها در موقعیت‌ها بدون توضیح، مشهور است. او مخاطب را وادار به دقت کردن (lean in) می‌کند. سپس کنشِ او، معمولاً ثانیه‌هایی بعد، به مخاطب نشان می‌دهد که چه خبر است.

 

چهار عنصر اساسی را بگنجانید

فاکس آنچه را «چهارضلعی داستان» (quadrangle of story) می‌نامد توصیف می‌کند—چهار عنصری که هر روایتی به آن نیاز دارد. این‌ها عبارتند از: شخصیت، مکان (setting)، موقعیت (situation)، و احساسات (emotion). فاکس با الهام از کار دیمون نایت (Damon Knight) در مورد داستان کوتاه، می‌گوید شما می‌توانید با هر یک از این‌ها شروع کنید (اگرچه مکان چالش‌برانگیزترین است)، سپس به سراغ بقیه بروید.

برای فیلمسازان، این چارچوب کاربردی است زیرا سینما می‌تواند چندین عنصر را به طور همزمان ارائه دهد. یک شات با ترکیب‌بندی خوب می‌تواند شخصیت را از طریق لباس و زبان بدن، مکان را از طریق لوکیشن و طراحی صحنه، موقعیت را از طریق آنچه در قاب می‌گذرد، و احساسات را از طریق بازیگری و نورپردازی تثبیت کند.

شما نیاز دارید که هر چهار عنصر با هم کار کنند. فیلم کوتاه خود را بر اساس این معیارها بررسی کنید. آیا هیچ‌کدام از آن‌ها غایب یا توسعه‌نیافته هستند؟

حتی تبلیغات، در برخی موارد خلاقانه‌تر، حاوی این عناصر هستند. من یک تبلیغ عجیب و غریب اسکیتلز را به عنوان مثال می‌آورم. شما دو شخصیت در تضاد دارید—یک قربانی جوان که می‌خواهد برای خوردن آب‌نبات در آپارتمان کوچک و عجیب جادوگر باشد، و جادوگری که می‌خواهد او برود. احساسات از طرف او، درماندگی (frustration) است. نتیجه، یک داستان کوتاه و کمدی است.

 

 

ضرب‌آهنگ (Pace) مناسب برای فرم کوتاه

واضح است، اما شما فضای بسیار کمتری در یک فیلم کوتاه یا داستان کوتاه دارید. فاکس آن را با دویدن در ماراتن در مقابل دوی ۵ کیلومتر (5K) مقایسه می‌کند. شما باید فشرده کنید، فشرده کنید، فشرده کنید، و به یک [اثر] کوتاه به عنوان یک دو سرعت (sprint) فکر کنید.

به چالش کشیدن خود برای «اقتصاد در داستان‌گویی» (economy of storytelling) یکی از دلایلی است که [ساخت] آثار کوتاه بسیار دشوار است. داستان‌های ساده‌تر بهتر جواب می‌دهند، اگرچه شما به روایت‌های سرراست محدود نیستید.

یکی از فیلم‌های کوتاه مورد علاقه اخیر من «Réel» نام دارد که توسط رودریگ هوارت (Rodrigue Huart) کارگردانی شده است. چهار دقیقه طول می‌کشد. سال ۱۸۵۷ است و دو دختر مزرعه‌دار فرانسوی یک گوشی هوشمند مدرن پیدا می‌کنند و از همان لحظات ابتدایی بر سر آن دعوا می‌کنند. هیچ توضیح یا پیش‌زمینه داستانی یا حتی زیرنویسی وجود ندارد. این یک درگیری ساده اما توضیح داده نشده است، و بسیار خوب جواب می‌دهد.

هر صحنه باید داستان را به جلو ببرد و شخصیت یا داستان را آشکار کند. جایی برای پرسه زدن‌های جوّی (atmospheric wandering) وجود ندارد، مگر اینکه خودِ اتمسفر، هدف باشد (مانند فیلم‌های کوتاه هنری‌تر و شاعرانه‌تر که پیرنگ مشخصی برای دنبال کردن ندارند).

در مورد اینکه چه چیزی را شامل کنید و چه چیزی را حذف کنید، تصمیم بگیرید. هر جا که می‌توانید ضرب‌آهنگ خود را فشرده‌تر کنید.

 

هر تصویر اهمیت دارد

فاکس می‌گوید مهم‌ترین واحد یک رمان، «صحنه» (scene) است، اما مهم‌ترین واحد یک داستان کوتاه، «جمله» (sentence) است. در رمان‌ها، جملات ضعیف در میان جملات قوی‌تر پنهان می‌شوند. در داستان‌های کوتاه، هر جمله در معرض دید قرار دارد. یک خط ناشیانه می‌تواند کل تجربه را خراب کند.

برای فیلمسازان، واحد معادل، «شات» (shot) [یا نما] است. در یک فیلم بلند، یک شات با ترکیب‌بندی ضعیف یا اجرای نامناسب ممکن است نادیده گرفته شود. در یک فیلم کوتاه، هر شات اهمیت دارد. اگر چیزی ناجور باشد، بیشتر شبیه به انحراف کامل از جاده احساس می‌شود تا فقط برخورد با یک چاله کوچک.

این باید بر فهرست شات‌ها (shot list)، پوشش تصویری (coverage) و تدوین شما تأثیر بگذارد. اگر چیزی درست کار نمی‌کند، نمی‌توانید آن را رها کنید، به این امید که چیز دیگری خطاهای شما را جبران کند.

 

در مورد مقیاس (Scope) واقع‌بین باشید

فاکس بحث می‌کند که چگونه ذهن اکثر خلاقان بر روی روایت‌های گسترده آموزش دیده است. رمان‌ها، سریال‌های تلویزیونی، فیلم‌های سه‌ساعته. هنگامی که تازه‌کارها فرم کوتاه را امتحان می‌کنند، طبیعتاً بزرگ فکر می‌کنند، مانند یک گروه بازیگری ۲۰ نفره و داستانی که به ۱۰ لوکیشن و ده‌ها شات جلوه‌های ویژه (VFX) نیاز دارد.

این قابل تحسین است، اما اغلب غیر واقعی است.

واقعاً چه چیزی می‌توانید به دست آورید؟ آیا یک لوکیشن دارید که بتوانید رایگان از آن استفاده کنید و چند بازیگر دوست؟ برای همان بنویسید.

فاکس، رمان گابریل گارسیا مارکز را که یک قرن را در بر می‌گیرد، با داستان کوتاه همینگوی «تپه‌هایی مثل فیل‌های سفید» (Hills Like White Elephants) مقایسه می‌کند که در یک لوکیشن و در طی چهل دقیقه روایت می‌شود.

بودجه خود و آنچه را که واقعاً می‌توانید با منابع موجود انجام دهید، در نظر بگیرید. شما مجبور نیستید پرده اول یک فیلم بلند را بسازید. شاید فقط صحنه اول یا دوم را انجام دهید. اگر آرزوهای بزرگ‌تری دارید، یک «روز از زندگی» (day-in-the-life) یکی از شخصیت‌های خود را بنویسید که بتوان بعداً آن را گسترش داد.

 

کوتاه نگه دارید

وقتی فاکس تعداد کلمات نویسندگان مشهور داستان کوتاه را تجزیه و تحلیل کرد، به میانگین حدود ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کلمه رسید، اگرچه پیش‌نویس‌های اولیه اغلب ۷۰۰۰ تا ۸۰۰۰ کلمه هستند تا اینکه ویرایش آن‌ها را کوتاه کند. او می‌گوید که مجلات ادبی به شدت ارسال‌های کوتاه‌تر را ترجیح می‌دهند.

فیلم‌های کوتاه با واقعیت‌های مشابهی روبرو هستند. جشنواره‌های فیلم، آثار ارسالی بسیار بیشتری در محدوده ۱۰ تا ۱۵ دقیقه دریافت می‌کنند تا فیلم‌های کوتاه بلندتر. برنامه‌ریزان (Programmers) می‌توانند فیلم‌های بیشتری را با آثار کوتاه‌تر در بلوک‌های [نمایشی] خود جای دهند. مخاطبان با زمان‌های پخش فشرده‌تر راحت‌تر درگیر می‌مانند.

من به عنوان یک بازبین (screener) رسماً اعلام کرده‌ام که ترجیح می‌دهم فیلم کوتاه، کوتاه باشد، بنابراین اینجا تکرارش می‌کنم، نه برای دلسرد کردن، بلکه برای به چالش کشیدن. این به سلیقه بازبین‌ها و جشنواره‌ها بستگی دارد، و شاید فیلم کوتاه شما آنقدر شگفت‌ انگیز باشد که زمان پخش ۳۰ دقیقه‌ای را توجیه کند. اما شانس بسیار کمتری وجود دارد که یک جایگاه (slot) به دست آورد، به خصوص اگر فیلمساز اولی باشید. چارلی کافمن (Charlie Kaufman) می‌تواند با ۲۷ دقیقه قسر در برود چون او چارلی کافمن است. اما شما چارلی کافمن نیستید.

کات اول (first cut) شما ممکن است ۲۵ دقیقه باشد. آیا می‌توانید آن را به ۱۲ یا ۱۵ دقیقه برسانید؟ کوتاه‌تر؟

شما باید یاد بگیرید که بی‌رحمانه (ruthlessly) تدوین کنید. باز هم، این یک چالش منحصربه‌فرد فیلمسازی کوتاه است.

 

پایان دادن به فیلم

فاکس چهار راه مؤثر برای پایان دادن به داستان‌های کوتاه را مشخص می‌کند. آن‌ها عبارتند از: پایان‌های افشاگرانه (revelation endings) (مانند «لاتاری» شرلی جکسون)، پایان‌های تصویر طنین‌انداز (resonant image endings) (مانند «کلیسای جامع» ریموند کارور)، پایان‌های مبهم (ambiguous endings) (مانند «تپه‌هایی مثل فیل‌های سفید» همینگوی)، و پایان‌های میانه-کنش (middle-of-the-action endings) (مانند «کجا می‌روی؟ کجا بوده‌ای؟» جویس کارول اوتس).

در فیلم، پایان افشاگرانه یک پیچش (twist) نهایی ارائه می‌دهد. پایان تصویر طنین‌انداز به مخاطبان یک تصویر بصری قدرتمند می‌دهد تا با خود همراه کنند. پایان مبهم سوالاتی را بی‌پاسخ می‌گذارد. پایان میانه-کنش قبل از حل‌وفصل کامل (resolution) قطع می‌شود.

آن مورد آخر می‌تواند برای یک «اثبات مفهوم» عالی باشد تا مخاطبان را وادار کند که بخواهند بیشتر از آن جهان (universe) ببینند.

داستان‌های کوتاه (و فیلم‌های کوتاه) می‌توانند گریزپا باشند [از توضیح کامل طفره بروند]. مخاطبان شما نیازی ندارند که همه‌چیز به طور مرتب جمع‌بندی شود.

 
 
لینک کوتاه: 2L7t
منبع: nofilmschool

نظرات